گروه علی بابا
پورکی می فهمد که علی بابا و گروهش قصد دارند به قلعه حمله کنند، حال به اوبستگی دارد تا برود وبه قلعه اخطار دهد. وقتی به آنجا رسید می فهمد که همه برای گردهمایی لژیون در بوستونهستند. پورکی و شتر اجاره ایش خودشان برای مدتی با حمله کننده ها مبارزه می کنند ولی وقتی اوضاع خراب می شود، شتر جوان مادرش را صدا می زند. مادر حساب حمله کننده ها را می رسد. اسلحه مخفی، که تا به حال استفاده نشده و روی نیمکت نشسته بود، وارد ماجرا شده و مستقیما از وسط همه به سمت علی بابا می رود.
دیدگاهتان را بنویسید