کوه سر
یک مرد تعدادی گیلاس می خورد اما نمی تواند هسته آنها را بیرون بیاندازد. یک درخت از بالای سر وی شروع به رشد می کند. او درخت را می برد، اما باز بر می گردد. پس از مدتی، تسلیم می شود و اجازه می دهد درخت رشد کند، اما جمعیتی که بالای سر وی جمع می شوند تا از درخت لذت ببرند (و آشغال زیادی نیز بر جای می گذارند)، در نهایت او را مجبور می کنند تا درخت را از ریشه در بیاورد. این کار باعث می شود سوراخی روی سر وی باقی بماند که با اب پر می شود و تبدیل به دریاچه ای مشهور می شود.
دیدگاهتان را بنویسید