خیره شدن به کسی
آیا اوکامورا برای دو سال در حال تلاش و برای یک فرصت شغلی مناسب به تنهایی زندگی می کند. با مادرش که در خارج از کشور به عنوان دکتر کار می کند، پدرش با گربهخانوادگی، میسان زندگی می کند. یک شب، آوا از یک روز طولانی کاری بر گشت، و روی تختش دراز کشید، به یاد دورانی افتاد که همه خانواده دور هم جمع بودند. آن ناراحتی را به یاد آورد موقعی که مادرش به خارج رفت و آن تنهایی را حس کرد زمانی که پدرش میسان را به خانه آورد تا مراقبش باشد. آنگاه، تلفن زنگ خورد
دیدگاهتان را بنویسید