(راهب و ماهي)The Monk and the Fish
يك راهب چاق و چله و سرزنده به ماهي گيري مي رود و يك ماهي بازيگوش، او را دست مي اندازد. در ابتدا راهب از قلاب و ميله و سپس بارها و بارها از تور ماهي گيري استفاده مي كند، اما باز هم بدون ماهي مي ماند و سر تا پايش خيس مي شود. بدون اين كه راهب بخوابد، سعي مي كند تا هنگام شب ماهي را با جعبه اي از شكلات وسوسه كند. او سپس از تير و كمان استفاده مي كند. ماهي خستگي ناپذير و بي پروا، راهب را به سمت يك پل درّه اي مي كشاند، كه پله هايي پر از آب دارد، از مخزن هاي آب عبور مي كنند، از كانال ها پايين مي روند. ناگهان، داستان تعقيب راهب و دست انداختن هاي ماهي تبديل به داستاني معنوي مي شود.
دیدگاهتان را بنویسید