قلب های تپنده
زنی جوان با نادیده گرفتن تلاش های پدرش در نصیحت کردن وی، با سرعت به یک حراجی در یک مغازه می رود.پس از دنبال شدن به وسیله یک پولیس موتور سوار، به کمک یک دوست میلیونر موفق به جلب رضایت وی شد.در این حال پدر او نا امیدانه باید یک نامه آبرو بر که در گذشته نوشته بود را پس بگیرد، و برای این کار نیاز به کمک خوتهد داشت…..
دیدگاهتان را بنویسید