شماره تلفن، لطفا!!
یک مرد جوان در حالی که در یک پارک تفریحی تلاش می کند دختر را که از دست داده است فراموش کند، دختر را با دوست پسر جدیدش می بیند. هنگامی که دختر، سگش را در پارک گم می کند، هر دو خواستگارش مجبورند با هم به دنبال او بگردند. پس از آن، عموی دختر، که یک بالن دارد، به او به او اجازه می دهد به شرطی که مادرش اجازه دهد،او به همراه یک نفر دیگر سوار بالن شوند. سپس او خواستگار اولش را که توانایی گرفتن رضایت مادرش را دارد،انتخاب می کند.
دیدگاهتان را بنویسید