یک بازگشت خوب
پایین و بیرون، استن و اولی از یک پیرزن مهربان که به آنها ساندویچ می داد تقاضای غذا می کنند. در حال خوردن، می شنوند که صابحخانه پیرزن قصد دارد تا وی را بیرون بیندازد چون نمی تواند اجاره را پرداخت کند. آنها متوجه نشدند که در واقع پیرزن در حال تمرین برای یک نمایش است. استن و اولی تصمیم گرفتند با فروختن ماشینشان به پیرزن کمک کنند. در زمان مزایده یک فرد مست کیف پول در جیب استن قرار می دهد. اولی به استن تهمت می زند که از پیرزن دزدی کرده اما زمانی که حقیقت آشکار می شود استن انتقام خود را از اولی می گیرد.
دیدگاهتان را بنویسید