پشت خط
نیک با یک خط تلفن خودکشی تماس می گیرد و به دلیل تماس زیاد تماس گیرنده ها در انتظار گذاشته می شود (این یک امر واقعی است). او متوجه می شود که همسایه اش ، کیسی ، نیز در خط انتظار گذاشته شده. آنها تصمیم می گیرند تا در حین انتظار برای پاسخ تماس با هم وقت بگذرانند ، اما وقتی کیسی می فهمد که دوست دختر سابق نیک ، چلسی ، در چهار سال گذشته از رابطه پنج ساله آنها به او خیانت کرده است ، نیک را مجبور می کند تا با او مواجه شود. او نیک مبتلا به اضطراب را متقاعد می کند که به خانه دوست دخترش تخم مرغ پرتاب کند. او این کار را می کند و اسباب بازی پسرانه فعلی چلسی ( پسری که با زن بزرگتر از خودش در ارتباط است) ، یک پسر بدون لباس به نام برندان بیرون میپرد. به نظر می رسد که او آماده حمله است اما با آگاهی از اینکه چلسی در واقع با هر دو پسر ها بازی کرده است ، به طرز عجیبی روی شانه نیک گریه می کند و بدون لباس راه می افتد و میرود. انتظار تماس کیسی تمام میشود و توضیح می دهد که چگونه تصور می کرد از بالکن بیرون بپرد و جمجمه اش را بترکاند ، اما حالا حالش خوب است. به نیک نگاه می کند و قبل از این که انتظار تماس به پایان برسد و جوابش را بدهند تلفن را قطع می کند.
دیدگاهتان را بنویسید